جور کردن. ستم کردن. بدی کردن. بدرفتاری کردن. سوء معامله: قتیبه با آل مهلب بسیار زشتی ها کرده بود و ایشان را مطالبت کرده و مالهای بسیار گرفته. (ترجمه طبری بلعمی). مکن ای روی نکو، زشتی با عاشق خویش کز نکورویان زشتی نبود فرزاما. دقیقی. تو هرچند زشتی کنی بیش بر ما شود بیشتر با تو مان مهربانی. منوچهری. رجوع به زشت، زشتی و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
جور کردن. ستم کردن. بدی کردن. بدرفتاری کردن. سوء معامله: قتیبه با آل مهلب بسیار زشتی ها کرده بود و ایشان را مطالبت کرده و مالهای بسیار گرفته. (ترجمه طبری بلعمی). مکن ای روی نکو، زشتی با عاشق خویش کز نکورویان زشتی نبود فرزاما. دقیقی. تو هرچند زشتی کنی بیش بر ما شود بیشتر با تو مان مهربانی. منوچهری. رجوع به زشت، زشتی و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
فزونی نمودن. برتری کردن. مقام والاتر طلبیدن. سبقت گرفتن. برتری یافتن: خدای تعالی او را چندان قوت داده بود که خلق بر وی بیشی نتوانستی کردن. (ترجمه طبری بلعمی). حاسدم بر من همی بیشی کند این زو خطاست بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین. منوچهری
فزونی نمودن. برتری کردن. مقام والاتر طلبیدن. سبقت گرفتن. برتری یافتن: خدای تعالی او را چندان قوت داده بود که خلق بر وی بیشی نتوانستی کردن. (ترجمه طبری بلعمی). حاسدم بر من همی بیشی کند این زو خطاست بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین. منوچهری
چاسان فاسان کردن. سرخاب و سفیداب بر روی مالیدن و سرمه و وسمه و خطاط و خال کردن و زیر ابرو برداشتن و بند انداختن و گلگونه و غازه و وسمه کردن روی و امثال آن. (یادداشت بخط دهخدا)
چاسان فاسان کردن. سرخاب و سفیداب بر روی مالیدن و سرمه و وسمه و خطاط و خال کردن و زیر ابرو برداشتن و بند انداختن و گلگونه و غازه و وسمه کردن روی و امثال آن. (یادداشت بخط دهخدا)
مانند مزدک رفتار کردن (در بر انگیختن فتنه) : خصم ار بزرجمهری یا مزدکی کند تایید میر باد که حرز امان ماست مارا چه باک مزدک و بیم بزرجمهر چون کیقباد قادر و نوشین روان ماست. (خاقانی)
مانند مزدک رفتار کردن (در بر انگیختن فتنه) : خصم ار بزرجمهری یا مزدکی کند تایید میر باد که حرز امان ماست مارا چه باک مزدک و بیم بزرجمهر چون کیقباد قادر و نوشین روان ماست. (خاقانی)